پزشک عموميتغذيه و رژيمدرمانيساير طب هاي مکملطب سالمندطب سنتي ايرانيطب سوزنيهومئوپاتي
پوستارتوپديبيماريهاي داخليبيماريهاي عفونيبيماريهاي قلب و عروقبيماريهاي مغز و اعصاببيهوشيپاتولوژيپرتودرمانيپزشکي قانونيپزشکي هسته ايپزشکي ورزشيتغذيهجراح کليه مجاري ادراري جراحي عموميجراحي فک وصورتجراحي مغزواعصابچشم پزشکيداروسازي (فارماکولوژي)راديولوژيروانپزشکيروانشناسي بالينيروماتولوژيريهزنان و زايمانطب اورژانسطب فيزيکي و توانبخشيقلب و عروقگوش و حلق و بينيکودکان
آلرژي و ايمنولوژياطفالبيماري هاي رماتيسميبيماريهاي قلب و عروقجراحى پستانجراحي پلاستيک ترميميجراحي توراکس(قفسه سينه)جراحي عروقجراحي قلب وعروقخون و سرطان بالغين روانپزشک کودک،نوجوانروماتولوژيريهطب نوزادانغدد درون ريز و متابوليسم فوق تخصص ارتوپديگوارش و کبد بالغين مراقبتهاي ويژه ICUنفرولوژي (کليه)کليه و فشار خونکودکان - روانپزشکيکودکان - آلرژيکودکان - جراحيکودکان - خون وسرطانکودکان - روماتولوژيکودکان - ريهکودکان - عفونيکودکان - غددکودکان - قلبکودکان - گوارشکودکان - مغزواعصابکودکان - نفرولوژي(کليه)کودکان-ارتوپدي
دندانپزشک عموميارتودانتيکس بيماري هاي دهان، فک و صورت پاتولوژي دهان و فک و صورتپروتزهاي دنداني جراحي دهان و فک و صورتجراحي لثه (پريودانتيکس)درمان ريشه (اندودانتيکس)دندانپزشکي ترميميدندانپزشکي کودکانراديولوژي دندان وفک و صورت
اختلالات شخصيتي مرزي (Borderline personality disorder) يا BPD يک نوع اختلال شخصيتي شبيه به اختلالات دو قطبي است. همانند اختلالات دوقطبي افراد مبتلا به BPD هنگامي که افسردگي بر طرف ميشود، وارد دوره? شيدايي ميشوند. در فرد با اختلالات دوقطبي، دورههاي شيدايي يا افسردگي براي چند روز يا چند هفته ادامه مييابد. اما دورههاي افسردگي يا شيدايي در BPD از چند ساعت تا يک روز است. BPD ممکن است با اختلالهاي مرتبط با مصرف مواد مخدر همراه شود. افرادي که BPD دارند الگوي ناپايداري در روابط اجتماعي دارند.
علت اين بيماري احتمالا زمينه هاي ژنتيک و تجربه هاي دوران کودکي است.تجارب کودکي ناشاد،طرد کودک و بي ثباتي مادر يا پرستار کودک و دل بستگي نا امن در سه سال اول رشد از علل مهم و ريشه اي اين اختلال است.
افراد مبتلا به اين اختلال، دستکم در دو زمينه که به صورت بالقوه «خودآسيبزننده» هستند، تکانشگري نشانميدهند. آنان ممکن است قمار کنند، بدون ملاحظه پول خرج کنند، زياد غذا بخورند، سوءمصرف مواد و رابطهي جنسي نابههنجار داشته باشد يا بهگونهاي بياحتياط رانندگي کنند. افراد مبتلا به «اختلال شخصيت مرزي»، رفتارهاي مکرر خودکشي، حرکات بيانگر تهديد يا رفتار خودآسيبي نشان ميدهند.
درمان انتخابي براي اين اختلال، «رواندرماني» است که به يک اندازه براي بيمار و درمانگر مشکل است. علت آن، بيثباتي و رفتار تکانشي (لحظهاي) و همچنين استفاده از مکانيسم دفاعي«دونيمسازي» است. (مکانيسمي که موجب ميشود شخصيت مرزي، متناوباً از درمانگر يا ساير افراد محيط بيزار شده يا آنان را بهشدت دوست بدارد.) رفتار درماني -بهخصوص آموزش مهارتهاي اجتماعي با استفاده از نوارهاي ويديويي که بيمار را در مشاهدهي تأثير رفتارش بر ديگران توانا ميکند- مفيد است. در کنار رواندرماني انفرادي، رواندرماني گروهي نيز سودمند ميباشد.
- دارودرماني :
براي اخذ نتايج بهتر، «دارودرماني» به «رواندرماني» اضافه ميشود. از داروهاي «ضدجنون» براي کنترل خشم و خصومت و دورههاي پسيکوتيک گذرا و از داروهاي «ضدافسردگي» براي بهبود خُلق بيمار استفاده ميشود. از ديگر داروهاي مورد استفاده ميتوان به «ضدتشنجها» و «کربنات ليتيوم» اشاره کرد. تجويز اين داروها بايد تحتنظر روانپزشک باشد.
براي تشخيص اين اختلال 5 مورد (يا بيشتر) از موارد زير بايد وجود داشته باشند:
کوششهاي مهارگسسته براي اجتناب از طرد يا رهاشدگي واقعي و يا خيالي.
الگويي از روابط بين فردي بي ثبات و افراطي که با نوسان بين دو حد آرماني کردن و بي ارزش نمودن مشخص مي شود .
آشفتگي هويت: بي ثباتي بارز و مستمر خودانگاره يا درک خويشتن.
تکانشوري دست کم در دو زمينه که بالقوه خود آسيب زننده هستند(براي مثال: در خرج کردن، روابط جنسي، سوءمصرف مواد، رانندگي بي پروا، پرخوري کردن)
رفتار خودکشي، حرکات بيانگر و يا تهديد به خودکشي به صورت مکرر، يا رفتار خودآسيب زني مکرر.
بي ثباتي در حالت عاطفي به صورت واکنش پذيري خلقي آشکار( براي مثال: ملال دوره اي شديد، تحريک پذيري، يا اضطراب شديد که معمولاً چند ساعت طول مي کشد و تنها در موارد نادر بيش از چند روز پايدار مي ماند).
احساس مزمن پوچي
نامتناسب بودن و شديد بودن خشم يا دشواري در تسلط بر خشم (مثلاً بروز مکرر عصبانيت، خشمگين بودن دائمي، نزاع کردنهاي مکرر).
بروز افکار بدگمانانه (پارانوئيد) يا علائم شديد تجزيه اي به صورت گذرا در مواقع فشار رواني.
اين افراد، حساسيت زيادي به شرايط محيطي دارند. آنان ترسهاي شديد مربوط به طرد و رهاشدگي و خشم نامناسب را، حتي در حين مواجهه با يک جدايي کوتاهمدت واقعگرايانه و يا هنگاميکه تغييرات غيرقابل اجتناب در نقشهها پيشميآيد، تجربه ميکنند.
اين افراد ممکن است بر اين باور باشند که رهاشدگي يا طرد بهطور تلويحي به اين معناست که آنان «بد» هستند. اين ترسهاي رهاشدگي، با عدم تحمل تنهايي و نياز به بودن با ديگران رابطه دارد. کوششهاي بيوقفهي آنان براي اجتناب از طرد و رهاشدگي، ممکن است شامل اعمال تکانشي همچون آسيبزدن به خود يا رفتارهاي انتحاري باشد.
تجربه هاي دوران کودکي تاثير زيادي در ايجاد اين اختلال دارد. عدم طرد کودک و ثبات مادر يا پرستار کودک و دل بستگي ايمن در سه سال اول رشد در پيشگيري تاثير بسزايي دارد.