پزشک عموميتغذيه و رژيمدرمانيساير طب هاي مکملطب سالمندطب سنتي ايرانيطب سوزنيهومئوپاتي
پوستارتوپديبيماريهاي داخليبيماريهاي عفونيبيماريهاي قلب و عروقبيماريهاي مغز و اعصاببيهوشيپاتولوژيپرتودرمانيپزشکي قانونيپزشکي هسته ايپزشکي ورزشيتغذيهجراح کليه مجاري ادراري جراحي عموميجراحي فک وصورتجراحي مغزواعصابچشم پزشکيداروسازي (فارماکولوژي)راديولوژيروانپزشکيروانشناسي بالينيروماتولوژيريهزنان و زايمانطب اورژانسطب فيزيکي و توانبخشيقلب و عروقگوش و حلق و بينيکودکان
آلرژي و ايمنولوژياطفالبيماري هاي رماتيسميبيماريهاي قلب و عروقجراحى پستانجراحي پلاستيک ترميميجراحي توراکس(قفسه سينه)جراحي عروقجراحي قلب وعروقخون و سرطان بالغين روانپزشک کودک،نوجوانروماتولوژيريهطب نوزادانغدد درون ريز و متابوليسم فوق تخصص ارتوپديگوارش و کبد بالغين مراقبتهاي ويژه ICUنفرولوژي (کليه)کليه و فشار خونکودکان - روانپزشکيکودکان - آلرژيکودکان - جراحيکودکان - خون وسرطانکودکان - روماتولوژيکودکان - ريهکودکان - عفونيکودکان - غددکودکان - قلبکودکان - گوارشکودکان - مغزواعصابکودکان - نفرولوژي(کليه)کودکان-ارتوپدي
دندانپزشک عموميارتودانتيکس بيماري هاي دهان، فک و صورت پاتولوژي دهان و فک و صورتپروتزهاي دنداني جراحي دهان و فک و صورتجراحي لثه (پريودانتيکس)درمان ريشه (اندودانتيکس)دندانپزشکي ترميميدندانپزشکي کودکانراديولوژي دندان وفک و صورت
اضطراب شديد و نامناسب با سطح رشد فرد در رابطه با جدايي از منزل يا کساني که فرد به آنها دلبستگي دارد اضطراب جدايي ناميده مي-شود. اين اختلال بيشتر در نوزادان و کودکان و معمولا در سنين 5-6 ماهگي تا 2 سالگي ديده مي¬شود هرچند ممکن است تا بزرگسالي هم ادامه داشته باشد.در دوران کودکي بزرگترين ترس کودک جدا شدن از مادر است به اين معني که در سير طبيعي رشد، کودکان اگر قرار باشد از مادر خود جدا شوند دچاروحشت مي شوند و ممکن است در برابر جدايي اعتراض ومقاومت خود را با چسبيدن به مادر خود يا دنبال کردن آنها نشان دهند. اکثر کودکان دچار اضطراب جدايي مي شوند ، هرچند شدت و ضعف آن از کودکي به کودک ديگر متفاوت است. اضطراب جدايي يکي از مراحل رشد عاطفي است و بيشتر نوزادان و کودکان نوپا در مراحل خاصي از زندگي خود از احتمال –ياواقعيت–جدايي از مادر يا پدر مي ترسند
اختلال اضطراب جدايي ممکن است به دنبال بعضي از فشارها ي رواني زندگي (مانند مرگ يک خويشاوند يا يک حيوان خانگي ، بيماري کودک يا يک خويشاوند ، تغيير مدرسه ، تغيير منزل يا مهاجرت) ظاهر شود. امکان دارد شروع اختلال بسيار زود هنگام و در سنين پيش دبستاني باشد و ممکن است در هر زماني تا قبل از سن هيجده سالگي بروز کند . ولي معمولا شروع آن در نوجواني نا معمول است . اين اختلال به طور معمولي داراي دوره هاي تشديد و بهبود است . اضطراب در مورد احتمال جدايي و نيز اجتناب از موقعيتهايي که در آن ها جدايي وجود دارد (مانند رفتن به دانشگاه ) ممکن است براي چندين سال دوام يابد.
اين اختلال به ايجاد نارسائيها يا ضايعاتي در قلمرو کنش وري اجتماعي ، تحصيلي ( حرفه اي ) يا زمينه هاي مهم ديگر منجر مي شود .
رفتاري
شناختي – رفتاري
مداخله آموزشي
فرايند درمان هم براي کودکان و هم براي مادر او توصيه مي شود و بهتر است که با درمانگران متفاوتي صورت پذيرد . در درمان انفرادي کودک به تدريج موضوعات مربوط به جدايي ، شناسايي و حل و فصل مي شوند ، مستحکم ترين روشهاي درماني را طرح هاي رفتاري و شناختي – رفتاري تشکيل مي دهند که هدفشان کمک به کودک براي کاستن از اضطراب و آموزش به والدين درباره نحوه ي افزايش رفتارهاي سالم تر به کودک است . منبع اضطراب شناسايي مي شود و به کودکان آموزش داده مي شود که احساسات اضطراب انگيز خود را رها کنند ( براي مثال ، با استفاده از روش آرام سازي عضلاني يا الگو دهي و سرمشق دهي پاسخ هاي سالمتر در کودکان).همگام با آن ، والدين مي آموزند چارجويهاي خاصي را براي تقويت رفتارهاي سالمتر در کودک وضع نمايند. در نهايت ، برنامه درماني بايد با کارکنان مدرسه هماهنگي شود . هم چنين ممکن است کار با خانواده به منزله يک کليت به آنها کمک کند تا بفهمند چگونه خانواده اضطراب جدايي را در کودک تقويت مي کند و چگونه چنين تعاملي را مي توان بهبود بخشيد . در واقع درمانگران خانواده بر روي انواع سيستم هاي خانوادگي بسياري را که اضطراب جدايي را در کودک القاء و حفظ مي نمايند ، متمرکز مي باشند . در اين رويکردها ، درمان ساختاري خانواده يک بخش ارزشمند از طرح درماني است
فنون رفتاري موثر عبارتند از : حساسيت زدايي ، مديريت وابستگي ، غرقه سازي و درمانهاي رفتاري-شناخت. رويکردهاي رفتاري مثل حساسيت زدايي، شرطي سازي کنشگر و قرارداد مشروط بستن ، اغلب همراه با درمان هاي پزشکي به منظور کمک به کودک براي غلبه بر فوبي مدرسه به کار مي روند .
مداخله آموزشي در کمک به کودکان SAD که از مدرسه رفتن اجتناب مي کنند نيز جزء درماني مهمي است . در ابتدا اين مسئله اولويت دارد که به کودک کمک گردد که تا حدامکان هر چه زودتر به مدرسه برگردد ، زيرا تأخير طولاني در رفتن به مدرسه ، اضطراب اين جنين کودکان را به هنگام برگشت به مدرسه بيشتر مي کند .اين اضطراب اغلب زماني که کودکان از کارهاي مدرسه عقب مي افتند و شکست تحصيلي را پيش بيني مي کنند ، بيشتر مي گردد .کودکان مبتلا به اختلال اضطراب جدايي حاد ممکن است به حضور اولياي مدرسه در خانه براي کمک به آنها درانتقال به مدرسه يا به حضور موقتي والدين در مدرسه براي کمک به آنها در غلبه بر اضطراب فلج کننده نياز داشته باشد .در مقابل کودکان مبتلا به SAD مزمن که دوره هاي طولاني به مدرسه نرفته اند ممکن است نتوانند در پايه تحصيلي متناسب با سنشان قرار گيرند . بنابراين آنها به دامنه اي از مداخله هاي آموزشي متناوب نياز خواهند داشت. در مجموع ، بايد به آنها کمک کرد که بر شکاف هاي آموزشي خود که ناشي از حضور ضعيف آنها در مدرسه است ، غلبه نمايند . برخي از آنها ممکن است به آموزش ديدن در کلاس ها يا مدارس ويژه و يا حضور در محيط هاي درماني خاص قبل از اينکه به جريان آموزشي برگردند ، نياز داشته باشند .
درمان زيست شناختي SAD به طور قابل ملاحظه اي به استفاده از ضد افسردگي هاي سه حلقه اي محدود شده است . به علاوه ، به خاطر افزايش نگراني ها درباره سوء مصرف اعتياد ، تحمل دارويي و اثرات منفي ديگر مثل برگشت اختلال ، بنزودپازپين ها در درمان SAD در کودکان و نوجوانان توصيه نمي شوند
اين اختلال بر اساس 3 نشانه ( يا بيشتر ) از نشانه هاي زير مشخص مي شود :
از آن جايي که اضطراب جدايي و واکنش جدايي به عنوان بخشي از فرايند رشد بهنجار در کودکان در نظر گرفته شده اند و غالباً به گونه اي در کودکان و نوجوانان بهنجار رخ مي دهند ، براي اهداف تشخيصي توجه به اين نکته ضرورت دارد که نشانه که بايد به اندازه کافي شديد بوده و در کارکردهاي مختلف فرد خلل ايجاد کنند .
براي کودک 2 ساله اينکه بداند مادر يا پدر براي يک لحظه به خانه همسايه مي رود مفهومي ندارد . کودک به سادگي مي خواهد که او نيز برود . بر عکس کودک 3 ساله چنين برنامه هايي را تا حدي درک مي کند و در حالي که از والد دور است مي تواند رفتار او را مجسم کند . در اين صورت کودک راحت تر به والد خود اجازه مي دهد که دور شود . اين آغاز عمل کودک به عنوان يک شريک و همراه در رابطه والدين خود است . اين مرحله را بالبي تحت عنوان رفتار شراکتي ياد مي کند. به نظر مي رسد دو عامل در بروز و کاهش اين ترس ها در کارند : عامل اول ، رشد ظرفيت حافظه است . طي نيمه دوم سال زندگي ، توانايي به ياد آوردن رويدادهاي گذشته و مقايسه گذشته و حال افزايش مي يابد . اين تغيير به کودک شير خوار امکان مي دهد رويدادهاي غير معمول يا غير قابل پيش بيني را کشف کند و بعضي وقت ها از آنها بترسد . به تدريج که کودکان ياد مي گيرند افراد غريبه و اشياي غير معمول عموماً بي خطرند از شدت اينگونه ترس نيز کاسته مي شود . اين فرض منطقي به نظر مي رسد که رشد حافظه در اضطراب جدايي دخالت داشته باشد . نوباوه نمي تواند غيبت والد خود را احساس کند مگر اينکه بتواند به يادآورد که والدش يک دقيقه پيش حضور داشته و سپس آنرا با غيبت کنوني والد مقايسه نمايد . وقتي والد اتاق را ترک مي کند ، نوباوه مي داند که چيزي گم شده که مي تواند احساس پريشاني ايجاد کند . به تدريج که جدايي ها و بازگشت ها بهتر به ياد مي مانند ، کودک بهتر مي تواند بازگشت والد غايب را پيش بيني کند و به همين دليل نيز اضطرابش کاهش مي يابد .